هالیوود

فیلم، به گونهای داستان را برای تماشاگر پیش میبرد که قدرت قضاوتش را از هرگونه قید و بندی رها کرده و توان اندیشهی انتقادی را از او سلب میکند. محتوای فیلمها، باید با شئونات اخالقی، اجتماعی و ایدئولوژیک فرهنگ ملی همخوانی داشته باشد. قدرتهایی که روند تولید فیلم را در اختیار داشتند، مشخص میکنند که نمایش چه موضوعی مجاز است و نمایش چه موضوعی مجاز نیست. هیئت ملی چارچوبی استاندارد را برای محتوای فیلمها تعیین کرد؛ در این چارچوب، پرداختن به برخی موضوعها ممنوع و برخی موضوعات دیگر تشویق شد. برای مثال: استاندارد فیلمهای جنایی را هیئت ملی چنین اعالم کرد: عواقب جنایت برای جانی مصیبتبار باشد. ماجرا دیر یا زود فاش شده، به فاجعهای ختم شود که در مقایسه با سودی که موقتاً از جنایت بدست آمده، هیچ باشد. این عواقب باید به شکل منطقی و قانعکننده از خود جنایت ناشی شود.)اسمیت:1377، 284-291( فیلم در اینجا به عنوان ابزاری برای توجیه پیروزی عملی که خیر و فضیلت پنداشته میشد، به کار میرفت. فیلم غرامت مضاعف)وایلدر1944،( ماجرای قانونشکنی مأمور مالیاتی است که هیچگونه سرنخی از خود به جای نگذاشته ولی نمیتواند از عواقب این امر بگریزد. فیلم برای اطاعت از قانون دلیل میآورد و تابعیت از قانون را وظیفه همگانی میداند؛ در غیر این صورت سرانجامی ناخوشایند برای آنها به همراه دارد.

فیلم همشهری کین)ولز1941،( سرگذشت روزنامهنگاری به نام کین را از زبان چند شخصیت داستان روایت میشود که هر کدام از آنها گوشهایی از شخصیت او را روشن میکند و پرده از ذهنیات او برمیدارند. کین اندیشههایی بزرگ برای ارتقاء بخشیدن به جایگاه طبقه کارگر دارد، زمانی که این روایتها را کنار هم میچینیم، کین را فردی خیرخواه درمییابیم که پول را برای رونق به جامعه انباشته میکرده است، او از موقعیت نامطلوب کارگران آگاه است و به خوبی میداند چگونه آنها را از این رنج رها کند اما اطرافیانش او را درک نمیکنند و در انزوا میمیرد.

سینمای هالیوود سینمای مردساالری است و زن در این سینما نقش فرعی دارد و در حاشیه مرد قرار میگیرد. زنان قادر به نجات خود از مسائل و مشکالت زندگی نیستند و مردان ناجی آنان در زندگی هستند. زن به عنوان جنسی ضعیف تابع سرنوشت خویش است و به عنوان موجودی وابسته که بدون کمک مرد کاری از پیش نمیبرد به تصویر کشیده میشود. در فیلم شاهین مالت )هیوستن، 1942( بازیگر زن که تبهکار است، کاراگاه را که مردی وظیفهشناس است را عاشق خود میکند تا بدینگونه بتواند خود را از مهلکه نجات دهد اما مرد، عشق را فدای وظیفهاش میکند و زن مقهور تعهدات اخالقی او میشود. زنان تا زمانی موفق هستند که حمایت مردان را همچون چتر نجات با خود به همراه داشته باشند، به محض آنکه مردان از زنان روی برگردانند آنان به عمق فاجعه سقوط میکنند. مردان به عنوان قهرمان داستان، تعیین کننده جایگاه زنان در جامعه هستند. این نکته را در فیلمهای کازابالنکا، غرامت مضاعف و خیابان اندوه نیز میتوان مشاهده نمود.

فیلم چند خط را دنبال میکند، واضحترین آن خط داستانی است که سایر خطوط را در حاشیه قرار میدهد. خط داستان، نقش جذب مخاطب را به عهده دارد تا از طریق آن خطوط اصلی که در سایه هستند در ضمیر ناخودگاه او نفوذ کنند. خط داستان کازابالنکا، روایت عشقی بین ریک و السا است؛ خطوط فرعی این فیلم: ایاالت متحده به عنوان سرزمین موعود برای جنگزدگان است، جایی که مهاجران اروپایی با ورود به آنجا به امنیت و آسایش دست مییابند و از ظلم نازیها در امان میمانند، آلمان دشمنی قوی و بیرحم و ریک، سرمایهداری بزرگ، جسور، باهوش و نوعدوست میباشد. ریک برای حفظ پاکدامنی زنی که همسرش در قمار باخته، ضرر مالی زیادی را متحمل میشود. او با کشتن اشتراوسر افسر آلمانی، ویکتور الزلو را که از رهبران آزادیخواه چکاسلوواکی است، نجات میدهد. بیننده پس از تماشای فیلم به دنیای واقعی خود بازمیگردد؛ در اینجا او ریک عاشق را نمیبیند اما ریک سرمایهدار با شمّ اقتصادی باال و هوشیار، ذهنیتی است که برایش باقی میماند. فیلمساز از تبلیغ مستقیم برای موجه نشان دادن طبقه سرمایهدار پرهیز میکند به این دلیل که اشاره غیرمستقیم تأثیر پایدارتری برجای میگذارد و مخاطب اگر احساس کند که فیلم میخواهد عقیدهای را به او تحمیل کند از پذیرش آن امتناع میورزد.

cinema classic
صفحه قبل