ب-آلمان

تکنولوژی وسیلهای برای سازماندهی کردن روابط اجتماعی از طریق رواج افکار و الگوهای رفتاری است. رایش سوم نمونه قابل توجهی است که با بکارگیری رادیو و سینما توانست کنترل و تسلط بیشتری بر تودهها داشته باشد.(,1998:41Marcuse (فیلم قدرت دسترسی به تعداد کثیری از افراد را دارد و به واسطه تأثیر عاطفی بر مردم برای مقاصد ملی و اجتماعی در جهت تبلیغات مورد استفاده قرار میگیرد.

تا پیش از جنگ جهانی دوم بریتانیا بامالحظه در فیلمهای نازیسم دیده میشد؛ حتی در فیلمهایی که به شکست آلمان پرداخته، انگلستان به عنوان یک دشمن قوی، ماهر و محترم به نمایش گذاشته شد. اما با شروع جنگ در سال 1939 دیدگاه مقامات نازی در مورد بریتانیا تغییر کرد. (2007:130-131 ,Tegel (فیلم اوهم کروگر )برت و هرسر1941،( سربازان انگلیسی را در مواجهه با شورش اسیران، خشن و بیرحم نشان میدهد. ترغیب تودهها به مبارزه شدیدتر در میدان نبرد یکی از اهداف فیلمسازان در زمان جنگ جهانی دوم بود. آنها هویتی جعلی و چهرهای مخدوش از دشمن را به نمایش میگذارند به این دلیل که انسان زمانی با تمام وجود و به دور از عذاب وجدان با هم نوع خود درگیر میشود که موجودیت دشمن را برای جامعه، منافع و ارزشهای خود خطرناک دریابد.

سینما تکاملی از ایدوئولوژی نازیسم را به تماشاگر ارائه میداد و برای مقبول واقع شدن این امر، کمبودها و شکستها نمایش داده نمیشد. در اردوگاههای نظامی، جوانان آلمانی آموزش نظامی میدیدند؛ فیلمهای کوتاه در این دوره رژههای نظامی، مانورهای نیروی دریایی هوایی و زمینی، ساخت سالحهای پیشرفته نظامی، مالقات هیتلر با نیروهای ارتش، رشد و توسعه صنعتی کشور... و صحنههایی از افراد شاد و مفرح را نشان میدهد که همچون سرگرمی به این اوامر میپردازند. فیلمسازان به امر پنهان کردن مصائب و مشکالت میپرداختند و مخاطب کمبودهایی را که جامعه با آنها مواجه است، نمیدید. این تجارب سینمایی، لذت خیالی را به تماشاگر ارائه میدهد و باعث خودفریبی او میشود. پس از شروع جنگ جهانی دوم فیلمهای خبری همچون: نبرد در لهستان)هیپلر1940،( و پیروزی در غرب)هیپلر1941،( با مضمون پیشرفت ارتش آلمان در جبهههای نبرد به روی پرده آمد. مخاطب پیشروی ارتش آلمان را در خاک دشمن میدید و کشته شدن همنوعانش در این راه برای او توجیهپذیر بود.

فیلمساز برای جلبنظر مخاطبان خود، نیازها و باورهای آنها را شناسایی میکند تا ذهنیت الزم برای بستن چارچوب ایدههای فیلم را داشته باشد. شکلگیری حس حقارت در مردم آلمان پس از جنگ جهانی اول و بستن قراردادورسای، فیلمسازان نازی را بر آن داشت تا با ساخت فیلم پیروزی اراده)ریفنشال، 1935( بازگشت شکوهمندانه امپراطوری آلمان را نوید دهند. به تصویر کشیدن آسمان از فراز ابرها، دورنمای شهر نورنبرگ و رژههای منظم نیروهای ارتش بیانگر هماهنگی آلمان نازی با کلیت هستی است. دنبال کردن هیجانات ناسیونالیستی در این فیلم، روی کار آمدن حزب نازی را منطقی جلوه میدهد. فیلم با استفاده از تشبیه، استعاره، داستانگویی، تعیین اهداف واال و باور به اینکه این اهداف قابل دستیابی هستند، حس اشتیاق را به مخاطب برای پیروی از ایدههایش برمی- انگیزاند. ساختار جامعه و جایگاه اصلی افراد در این فیلم از دید مخاطب پنهان میماند. بازگشت پرشکوه امپراطوری آلمان بر روی پرده سینما آن چیزی است که دیده میشود و از قربانیان سیاستهای توسعهطلبانه نازیسم، خبری نیست. . نمایش مداوم چهرهی هیتلر، تأکیدی است بر ضرورت وجود او و اینکه با حضور چنین فردی بازگشت به عظمت گذشته آلمان امکانپذیر است.

مردم محیط خود را سازماندهی و سادهسازی میکنند تا اطالعات مربوط به آن محیط را بر اساس درکی که از آن دارند، پردازش کنند. یکی از راههای سادهسازی توسل به تصورات و افکار قالبی است. تصورات قالبی باورهایی دربارهی ویژگیهای افراد، به ویژه گروهها و طبقات اجتماعی است که افراد بدون فکر زیاد آن را میپذیرند. برای مثال: تصورات قالبی که در مورد یهودیان وجود دارد و یهودستیزی نامیده میشود. یهودیان در این تصور، اقلیتی پرکار و خاص، از نظر دارایی و استعداد برتر شناخته شدند که میتوانند به توطئههای پیچیده دست بزنند و دارایی مادی و نفوذشان را افزایش دهند.)کاتم، اولر، مسترز و پرستون، :1386 67-70 ( فیلم یهودی ابدی)هیپلر، 1940( زندگی یهودیان را توصیف میکند. فیلم، یهودیان را مردمی دسیسهچین و جاهطلب نشان میدهد که برای رسیدن به اهداف خود از هیچ عمل ناپسندی پرهیز نمیکنند و صحنههایی از محلههای کثیف که یهودیان به طور انگلوار در آنها زندگی میکنند که از تمدن بشریت بهرهی چندانی ندارند، نمایش داده میشود.

cinema classic
صفحه بعد صفحه قبل